آيا ميدانيد خانواده خوشبخت به
چه خانوادهاي گفته ميشود؟ يك خانواده موفق چه خصوصياتي دارد؟ فكر
ميكنيد كه وضع اقتصادي خوب، نشانه خوشبخت و موفق بودن خانواده است؟ اگر نه
چه عواملي در اين مورد دخيل هستند؟
پاسختان
به اينگونه پرسشها هر چه باشد، بايد اين را بدانيد كه پول داشتن و
پولدار بودن نشانه موفقيت و خوشبختي افراد يك خانواده نيست. اعضاي يك
خانواده موفق و خوشبخت حتما نبايد در رفاه كامل به سر ببرند. ما خانوادهاي
را خوشبخت ميگوييم كه افراد آن از زندگي شخصي و جمعي خود راضي و خوشنود
باشند. افرادي كه اين خانوادهها را از دور و نزديك ميشناسند، بر خوشبختي
آنها گواهي ميدهند، اما اينكه چه عواملي در شكلگيري يك خانواده موفق
موثر است، سخن امروز ماست.
عشق و دوستي در خانه
خانواده
موفق خانوادهاي است كه افراد آن عاشق هم هستند. مادر و پدر همديگر را
دوست دارند و عشق ورزيدن به يكديگر و همنوع را به فرزندان خود ياد ميدهند.
در خانواده خوشبخت همدلي و دوستي و عشق حاكم است.
در
چنين خانوادهاي هيچ چيز حتي پول و ثروت جاي محبت را نميگيرد. در چنين
خانوادههايي والدين به بچهها ياد ميدهند دوست داشتن و احترام با ترس و
هراس از ديگران متفاوت است.
فرزندان
بايد از زبان مادر بشنوند كه او با عشق كارهاي خانه را انجام ميدهد و با
عشق به تكتك افراد خانه غذا را آماده ميكند. همه ما ميدانيم غذايي كه با
عشق پخته ميشود، لذيذتر و خوش طعمتر است.
بچهها بايد همين خصوصيت را هم در كار و رفتار پدر ببينند و آن را بياموزند.
در
مقابل بايد بدانيم خانوادهاي كه كشمكش و تنش جزء جداييناپذير آن است،
هيچوقت يك خانواده خوشبخت و موفق محسوب نميشود. متاسفانه وجود دارند
خانوادههايي كه در ميانشان حرمت و احترام اعضاي خانه چه پدر و مادر و چه
فرزندان نگه داشته نميشود. در اين مورد نبايد به بچهها زياد خرده گرفت.
اگر پدر و مادر از ابتدا به يكديگر احترام گذاشته و هريك ديگري را در جمع و
خلوت محترم بشمارند، يقين بدانيد فرزندان نيز اين رفتار را ياد خواهند
گرفت و به ديگر اعضاي خانواده چه والدين و چه خواهران و برادران احترام
ميگذارند. پدربزرگها و مادربزرگها هم از اين قاعده مستثني نيستند. بايد
به آنها احترام گذاشته شود و اين بزرگواران نيز به اعضاي كوچكتر خانواده
احترام بگذارند. صد افسوس كه در كشور ما هستند خانوادههايي كه براي
پدربزرگها و مادربزرگها ارزشي قائل نميشوند و به محض اينكه سن آنها
بالا ميرود، كمكم اعضاي خانواده از آنها دوري ميكنند يا اينكه آنها را
به سراي سالمندان ميبرند. اين رفتار، به هيچوجه سر مشق مناسبي براي
فرزندان محسوب نميشود.
پدر سالاري يا مادر سالاري؟
گاه
نيز ديده ميشود بعضي افراد خانواده مستبد هستند و با رفتار و سخنانشان
ديگر اعضاي خانه را ميآزارند و گاه حتي اجازه حرف زدن و اظهار نظر به آنها
نميدهند. اين افراد كمترين حقي براي ديگر اعضاي خانواده قائل نيستند.
حتما ميدانيد در خانوادههاي مردسالار حرف مرد خانواده حجت است و هنگامي
كه راي صادر شد، ديگر افراد حق ندارند در مقابل او سخني بگويند، هر چند نظر
او بر خلاف عقايد ديگر اعضاي خانواده باشد.
در
چنين خانههايي بچهها ياد نميگيرند كه احترام گذاشتن به تمام افراد چه
اعضاي درجه اول خانواده و چه كساني كه با ما در تماس هستند و رفتوآمد
دارند و حتي افرادي كه در طول روز با آنها سر و كار داريم، نشاندهنده
شخصيت و حسن خلق ماست. فرزندان چنين خانوادهاي نميآموزند افرادي كه ادب و
نزاكت را در مورد همه رعايت ميكنند، در جامعه تبديل به انسانهاي موفقي
ميشوند.
همفكري و همدلي را فراموش نكنيم
از
نگاهي ديگر به خانوادهاي موفق ميگوييم كه ميان افرادش تشريك مساعي ديده
شود. همفكري در تمامي امور خانه در شكل گرفتن يك خانواده خوشبخت اهميت
فراواني دارد.
باز
هم وظيفه والدين است كه به بچهها ياد بدهند زندگي اجتماعي از خانه آغاز
ميشود. خانهاي كه در آن هر كس به فكر خود و منافع شخصياش باشد، بتدريج
به ويرانهاي تبديل ميشود. اين ويرانگي نه در شكل و ظاهر خانه، كه در
روابط ميان افراد نمايان ميشود.
چه بسيار خانههايي كه از نماي بيروني غبطه بينندگان را برميانگيزند و از درون چونان خانه موريانه زده، سست و ناپايدارند.
كلام آخر
اينها
تنها نكاتي اندك در مورد خانوادههاي خوشبخت بود؛ نكتههايي كه بسياري از
ما آنها را ميدانيم، اما مرور و تذكرش حتما منافعي در بر خواهد داشت.
اميدواريم باز هم در اين مورد برايتان بنويسيم.از خانوادههايي كه خوشبختي
را نه در ثروت كه در شاد زيستن و در كنار هم آرامش داشتن يافتهاند.